عشق به شاهنامه کشته تورو......

آخه از یه طرف حاضر نیستی که ادامه ندی، از طرف دیگه امروز موقع ناهار میگی " دکتر پ دست از سر من ور نمیداره " دیروز دکتر ازت پرسید کلاس جدیدتو دوست داری؟ گفتی آره ولی به سختی شعرهارو حفظ میکنم، اونم فوری گفت، "باشه تو نصفشو حفظ کن، ولی حتما باید بیای..."

تا دیروز 21 بیت از داستان ضحاک رو حفظ کردیم... امروز خانوم ط پیغام رسوند که واسه ساینا از کل 35 بیت، 18بیت کافیه... واسه همین امروز شل گرفتی و خوشحال که دیگه کافیه همونارو مرور میکنیم....

الان مشغول کشیدن نقاشی های داستانی...واقعا تا اینجا بامزه کشیدی و بجا...

امروز صبح زودتر بیدار شدی که یه دالی موشک به اضافه 6 میزان آکورد رو تمرین کنی...آخه دیروز واقعا زمان کم آوردیم...گذاشتم کارتون ببینی...

نسیم جون یه مداد خوشگل بهت جایزه داد...بخاطر قطعه کلاغ سیاه که با صدای بلند خوندی و زدی.....با صدای بلند خوندن اصولا مشکل داری......

=============

کلی نوشته بودم دنا خانوم با یه حرکت همشو پروند.......حوصله نوشتن دوباره شو ندارم....آخه نمیزارهیسس.........

ششبتمنتم

وایییییییی از دست تو.......جیگرررررررررر

نمیزاره........

دو

دوستتون دارم با.......