بنام آرامش بخش دلها...
دیشب بعد از تلفن بابا حسابی حالم گرفته بود...طفلی دنا....درحالیکه بهش شیر میدادم اشکهام خودبخود سرازیر میشد... شما مشغول تی وی دیدن بودی...
حدودای 11 نیم بابا بهم زنگ زد که اوضاع بهتره و نتیجه آزمایشاتی که از آزمایشگاه بیرون گرفتن کلی با آزمایشگاه بیمارستان متفاوته و اونقدری که قبلا گفته بودن(از کار افتادن جفت کلیه ها) شرایط حاد نیست...با عمو مهدی و عمو جواد قدم میزدن اون لحظه... خدارو از ته دل شکر کردم و دل بستم به امید در آینده...
امروزم تا ظهر خوشبختانه خبر سلامتیشونو دارم... بابا گفت فعلا مجبورند همچنان توی همون بیمارستان بستری باشند....ای کاش میشد اعزام بشند....امان از دوری مسافت و امان از فقر امکانات توی شهرهای کوچیک...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی