عروسک 1900 روزه شیرین زبون من....

دختر با محبتم این روزها صبر منو واسه دیدن نی نی کمتر و کمتر میکنی... همش میگی زمستون خیلی دیره.....کاش زودتر بیاد.....بهت توضیح میدم که خوب نیست بی موقع و زدتر بیاد که در این صورت این مشکلات واسش پیش میاد، قانع نمیشی و حرف خودتو میزنی و میگی " آخه من کوچولوتر باشه بیشتر باهاش دوست میشم و دوستش دارم و ........."

یکسره باهاش حرف میزنی و ابراز محبت میکنی...میگی " خواهر کوچولوی خوب خودمی.... تو رو به اندازه مامان و بابام دوست دارم......دوباره میگی نه اصلا تو رو بیشتر از همه دوست دارم..."

گاهی که باهام نماز میخونی توی نماز میگی" ای خدا نی نی مون رو زنده بهمون برسون..... نی نی جدیدمون مث من قشنگ و مهربون باشه..... ای خدا بی ادب نباشه....... "

 امروز میگی بیا بریم پیش خانوم دکتر، توی مانیتور ببینیم حالش خوبه؟ خوابه یا بیدار؟ میخنده یا گریه میکنه؟ صدای قلبش رو بشنویم....قربون محبتت بشم که سراپا شور و اشتیاقی واسه اومدنش...

همچنان درگیر کلاسهاتیم......و برو بیا..... هنوز واسه معلم پیانو صحبت نکردم.......فرصت نشده...

پریروز سمن جون حسابی ازت راضی بود با اینکه دو هفته تمرین نداشتی ... گفتش که حیفه که فاصله بندازین بین تمریناتش....اگه بشه تمام طول سال یه جورایی درگیرت کنیم..... گفت توی این سن و انجام این حرکات به این خوبی کار هر کسی نیست......آخه کوچیکترن عضو توی این سطحی. ولی از همه بهتر عمل میکنی.........بهمون توصیه کرد که حتما باله و ژیمناستیک بفرستیمت.......باله آموزشگاه موسیقی که با جابجایی هاشون به تعویق افتاد.....ژیمناستیک هم اگه خودت علاقمند باشی بجای بسکتبال امسال میفرستمت آخه تداخل دارن توی باشگاه "ز"

امروز دکتر فوق العاده ازت راضی بود........و خانوم ق هم گفت تنها کسی هستی که قاطی نمیکنی.....قربونت برم دختر با استعداد من.......با اینکه تمرین آنچنانی نداریم.....

مدتیه که تی وی عملا تعطیله تو خونه........همش داریم بازی میکنیم............حسابی سرگرمیم و راضی از شرایط.......شکر

آماده شدیم بریم کلاس اسکیت.....

کلی حرف داشتم، تا بعد.......آخه دیر شده.......باید بریم.

راستی نی نی مون 19 هفته و 4 روزه شده.....