ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات ساینا

عشقم....:-*

1392/2/25 12:58
نویسنده : آزاده
128 بازدید
اشتراک گذاری

از دیروز هوس خوردن خورشت قیمه و عدس پلو داشتی... دیروز که به هیچوجه فرصت نداشتم ولی قول دادم امروز واست درست کنم... و فردا هم عدس پلو...

امروز کاملا خونه ایم واسه همین تصمیم به تمیزکاری و گرد گیری خونه دارم... چند روزه هوا فوق العاده خنک و بارونیه... واسه همین پنجره ها تمام روز بازه و خونه گرد و خاکی شده...

دیروز خیلی سرد شد همشو بستم و زیر پتو سریال نگاه میکردم و همزمان پازل بازی میکردیم...

آکادمی که رسیدیم تیچرت با ذوق و شوق دستت رو گرفت و بردت تا بورد رو بهت نشون داد که عکست توی سایز بزرگ روش نصب شده بود به عنوان زبان آموز برتر... چند تا عکس دیگه هم خودمون پرینت گرفته بودیم که بهشون تحویل دادیم واسه دفعات بعد...

عکسهای خندونی که ازت انداخته بودم باعث جلب تیچرها شد...و میگفتن این شکلی خوشگلتر میشی... خودتم تایید کردی...

دیروز توی کلاس بازیگوش شده بودی... و برعکس دفعات پیش روی درس متمرکز نبودی...با اینحال خوب پیش رفتی ولی کندتر... شاید با دیدن عکست روی بورد و شنیدن تعاریف زیادی مغرور شده بودی... آخر کلاس بهت گفتم اگه بخوای شیطون بشی عکست رو بر میدارن... شما هم گفتی منم نمیام کلاس گفتم نیا، و خداحافظی کردیم و رفتیم بیرون...بعد از چند مین برگشتی و به تیچرت گفتی پشیمون شدم میام و قول میدم دختر خوبی باشم...

لادن جون از تمریناتت راضی بود بخصوص که بمل و دیز رو به خوبی یاد گرفته بودی و خودت واسشون توضیح دادی.....منم خوشحال شدم چون فکر میکردم سختت باشه.... بهم توصیه کرد که با توجه به علاقه ای که به بلز و سازهای زهی داری ملودی های قدیمیتون رو با بلز کار کنی که اگه توی کنسرت پایان دوره اتون که 1 ماه دیگه اس بلز بکار گرفته بشه شما بزنی...

بعد از برگشت از کلاس طبق معمول منو بردی قنادی همسایه و ترشک و آلوچه و یه مقدار نون خامه ای و رولت خریدیم.... مدتیه علاقمند به کیک های خامه ای شدی...همچنان به شکلات زیاد راغب نیستی...

شیر و آب پرتقال خوردنت همچنان به راهه... بعد از چند ماه که دوباره فصل زردآلو رسید دوباره با علاقه خوردی... و منتظر رسیدن هلویی... بستنی مدتیه که دوباره جایگاه ثابتش رو توی یخچالمون احیا کرده.... بستنی طالبی علاقه مشترکمونه...

چند روزه بهانه مهد رفتن میگیری...

این روزها شاد شادیمممممممم... بخصوص با وجودت در کنارم خیلی خوشحالم...

بهت میگم اگه نداشتمت چیکار میکردم؟ گفتی، یه نی نی شبیه من به دنیا می آوردی...

قربونت برم.....عاشقتیم......تا ابد....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)