ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

خاطرات ساینا

:-)

٨٩مين ماه تولدت مبارك باشه عزيز دلم... خيلي دوسست داريم دختر نازنينم... ديروز جند تا بكيج ديكه از محصولات نارسيس رو سفارش دادم اومد، واسه سركرمي خودم و يكيشم بخاطر  بالا بردن دايره لغات زبان فرانسه واسه  شما، روز اول خيلي خوشت اومد كه تونستي از بيست تا تست ١٧ تاشو درست حدس بزني. بنجشنبه، دكتر ازم خواست دنا جونم ببرم سر كلاس، يك ساعت تمام ساكت توي بغلم نشست و كلاس رو زير نظر داشت...خيلي صبوره اين دختر، عاشقشم...جديدا سيدا sida صدات ميزنه، خيلي شيرينتر شده از وقتي كه سعي ميكنه هر جه بيشتر حرف بزنه، منم يه روز، مامان هستم يه روز ماماني، و يه روزم مامانو ...
24 آبان 1394

:-)

٤شنبه شب ٣ تايي رفتيم تولد راميلا جون، صبح ٥ شنبه اولين جلسه كلاس فرانسه ، آكادمي بركزار شد،  ٥شنبه عصر خاله زهره اينا و خاله محبوبه اينا مهمونمون بودن تا فردا عصر جمعه... صبح جمعه هم رفتيم بيرون هواخوري و تفريح و لذت بردن از هواي تميز... ساعت ٤ عصر جمعه برنامه كنسرت بيانو داشتي...كه به خوبي اجرا شد... موفق باشي عزيزم... ...
17 آبان 1394

:-)

يه مدت بارون...امروز صبح برف و بازم بارون...خدايا شكرت... حسابي سرد شده... دخترم، خدا قوت، حسابي سرت شلوغه ...دوستت داريم...
11 آبان 1394

:-)

یکی دو هفته ای خاله فاطی اینا خونمون بودن...سعی کردیم خیلی به هممون خوش بگذره... عید قربان و یک روز بعدش رو رفتیم قزوین، باراجین ناهار خوردیم بعدم...فارسجین یک شب موندیم و جمعه شب برگشتیم... عصرها بعد از تمرین و مطالعه سعی میکردیم خونه نمونیم و تفریح... امروز صبح هم رفتیم به قصد بازدید منزل مرحوم دکتر حسابی که بعلت تعمیرات تعطیل بود...باغ موزه هنر ایرانی رو هم گشتی زدیم بعدم دو تا پارک و اسباب بازی پشت سر هم که لذتشو بردین شما دوتا....ناهار مهمون بیرون... هفته آینده تولد یکی از همکلاسیات دعوتیم بهت قول شرکت توی جشن رو ندادم تا چی پیش بیاد... کنسرت پیانو که قرار بود توی مهرماه تالار مدرسه خ برگزار شه همچنان درحالت تعلیقه... شطرنج همچ...
10 مهر 1394

:-)

الان سه چهار روزه که هوا منچستری شده...یکسره بارون به قول بابا از اون بارونهای شلق لقی اندیمشکی...پاییزی و مطبوع....خدایا بخاطر بارش رحمتت شکر....ببارررررررررر که شاید این روزها بیشتر به یادت باشیم و شکرگزار... امشب 4 تا مهمون عزیز قراره بیان خونمون... دیروز با آکادمی و تیچر و دکتر موقتا خداحافظی کردیم....چرا که شما و پارسا جون قراره ادامه بدید... فردا جشن سلام توی تالار برگزار میشه.....سه شنبه هم جشن شکوفه ها که شامل دومی ها هم میشه....  الان منتظری که با هم بازی کنیم....عاشقتیم دوستت داریم میخوایمت....بوس  
27 شهريور 1394

:-)

ساینا جونم 88 مین ماه تولدت مبارک عروسک نازنین و خواستنی ام... گذشت زمان باعث میشه بیشتر از هر لحظه دوستت داشته باشیم...:-* واسه یه کنسرت بزرگ آماده میشیم...اینبار با حضور خانواده ها ... فردا جلسه معارفه با معلم کلاس دومتون برگزار میشه... هفته گذشته واکسنهای آنفولانزا رو همگی نوش جان کردیم بجز دنا جون که هنوز فرصت نشده ببرمش بیمارستان... به امید سلامتی و نشاط همه...
23 شهريور 1394

:-)

ساینا جونم 88 مین ماه تولدت مبارک عروسک نازنین و خواستنی ام... گذشت زمان باعث میشه بیشتر از هر لحظه دوستت داشته باشیم.......و داریم :-*  
23 شهريور 1394

:-)

تمام دیروز بیرون بودیم...اول پارک پ دوچرخه سواری و پیاده روی... هوا باد بود و خنک ولی آفتاب یه مقدار اذیت کننده بود بعد از یک ساعت رفتیم پارک ل چون کاملا سایه و دنجه واسه بازی...زنگ زدم خاله زهره اینا هم بیان که مهمون داشتن...با اصرار خاله زهره بعد از یک ساعت و اندی بازی و تفریح رفتیم خونشون ناهار دور هم بودیم و بعدم بازی استوجیتو دست جمعی تجدید خاطره کردیم...عصر دوباره زدیم بیرون عصرونه همگی دور هم توی پارک تا شب....که برگشتیم خونه... روز خیلی خوبی داشتیم به شما دو تا بیشتر از همه خوش گذشت کلی بازی توی فضای باز و هوای ناب.....شکر..... الان کانونی و جلسه آخر کلاسهای سفال و نقاشی رو سپری میکنی... امشبم ما مهمون داریم..... دوستتون دار...
14 شهريور 1394