ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات ساینا

:-)

۱۰ ۱۱ روزی عمه جونت اینا پیشمون بودن...امروز صبح رفتن  جاشون خیلی خالیه.... الان از شطرنج برگشتیم...از یکی دو ساعت پیش بارون داریم...اونم سیل آسا...۴۵ مین از کلاس تا خونه طول کشید...که بارون هم مزید بر علت ترافیک این ساعت همیشگی شد... تایم کلاست با دنا جون رفتیم دیدن خاله فرح... دلش حسابی واسه دیدنت پر میزنه آخه توی سه هفته یک ماه اخیر که از پیشمون رفتن فرصت نشده همدیگرو ببینید... روز اسباب کشی حسابی ناراحت کننده بود واسه شما دوتا چون به طرز خاصی همدیگرو دوس دارید... همه ی کلاسا مث قبل برقراره... استخرت رو ۱۲ جلسه دیگه تمدید کردیم که پروانه ات تکمیل و تثببت بشه و انشالله بعد از اون وارد مرحله ی جدیدی از آموزش میشی... بابا دو هفت...
17 آبان 1395

:-)

خیلی وقته ننوشتم... الان دم کلاس شطرنجت منتظرم... هوا رسما سرد شده ... از اول آبان شوفاژا روشن شد... بعدا میام مینویسم...  
3 آبان 1395

:-)

الان دوازده و ده مین نصف شبه...همه خوابید...بالاخره فرصت شد بیام بنویسم... از ابتدای مرداد تا 26 م مهمون داشتیم چه در رفت و آمد چه چند روزی اقامت...  هفته ی اول مرداد که دختر عمه ی بابا با خانواده ی محترمشون تشریف آوردن  و همزمان عمه جونت اینا...بعد از دو سه روز همگی زدیما به جاده و 3 رفتیم ماسال...خیلی خیلی خوش گذشت...شب و روز اول و دوم بارون دلچسبی میبارید که همگی کلی خوشحال و از لحظه لحظه هوای مرطوب و مطبوع در وسط تابستون نهایت لذت رو بردیم... روز سوم بارون بند اومد و موفق شدیم عکسهای یادگاری شارپ از فضا و دورهم بودنمون در طبیعت داشته باشیم...شب آخر رفتیم دریای انزلی و  تا  ظهر فرداش که بعد از صرف ناهار برگشتی...
10 شهريور 1395

:-)

از دو روز دیگه کلی مهمون، یهویی میان پیشمون...تا چند هفته با همیم...هورااا حتما خوش میگذره3> 3>
1 مرداد 1395

:-)

خداروشکر این روزا پر بود هز اتفاقات قشنگ دخترونه...جفتتون واسه ی من عزیزترینید...به طور مساوی ;-)
1 تير 1395

:-)

چنان به سرعت میگذره زمان که باورم نمیشه بیشتر از یک ماهه اینجا ننوشتم... یک هفته بعد از جشن پایان سال بازم مدرسه میرفتید جهت آمادگی در جشن یادگیری... جشن یادگیری مختص دانش آموزان غیر انتفاعی شهر بود...به این ترتیب که با مطالعه و تمرین عملی معلمی هر دانش آموز میبایست یکی از مباحث منتخب دروس مختلف رو در حضور خانواده ها تدریس میکرد...  هم آموزش وضو داشتی که به چه زیبایی اجرا کردی و در درس ریاضی آموزش جمع با متد اکتشافی... خیلی مسلط بودی عروسکم...مبحثت طولانی هم بود ولی بسیار عالی اجرا کردی...خیلی جیگری خوشگلم... تابستون پرمشغله ای واسه خودت رقم زدی و بازم کوتاه نمیای...انتظار داری باشگاه سوارکاری بری و تنبک رو هم با مربی موسیقی...
29 خرداد 1395