روزمره گی
شکر همه چی خوبه... دیروز جمعه خونه بودیم و به درسها و تمرینات جانبی رسیدگی کردیم و کلی بازی...
سه شنبه نزدیک ظهر یهویی برنامه استخر چیدم با خاله زهره رفتیم....در اصل پرس و جو واسه انتخاب بهترین گزینه مربی شنا بود ... خانوم د که واست از دو سال پیش در نظر داشتم متاسفانه دیگه مربی گری نمیکنه و ناجیه...
سه شنبه همچنین، بدون اطلاع قبلی نمایشگاه بازیهای فکری توی مدرسه برگزار شد که باعث کنتاکت و دلخوری بین من و مدرسه شد... البته به فرموده خودشون دست گرمی بوده و بناست که یکی دو بار دیگه توی این ماه برگزار شه...
بخصوص توی برخوردهات با دنا جون، هزار ماشالله بیشتر از اونچه که نشون میدی فهمیده و خانومی.....باورم نمیشه گاهی، هنوز 7 سالت تموم نشده.....
پاینده باشی......:-*
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی