ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات ساینا

سورپرایز شدیم...

1393/3/4 17:43
نویسنده : آزاده
128 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز صبح عمو مهدی اومدن.....که همراه بابا و آقا بزرگ باشن.....

عصرش رسوندمت کلاس باله... برگشتن طوفان شد همراه با رعد و برقهایی که یاد بچگیم می انداخت و پشت سرش بارون شدید... ..تا سه ساعتی ادامه داشت....بعد از شام منو شما و بابائی رفتیم تو کوچه به قدم زدن....هوا فوق العاده بود...

ساعت 4 صبح با صدای دنا جون از خواب ببدار شدم و خاله زیبا رو دیدم که روی تخت کنارمه......حسابی سورپرایز شدم....بی انصافا عصر زده بودن به جاده........شما خبر داشتی ولی هییچی نگفته بودی...تا 5 باهم حرفیدیم....شما که خوابیدی خاله هم خوابید....دوباره حسابی بارون گرفت و رعد و برق های وحشتناک که از خواب پریدی......

عمو مهدی و آقا بزرگ ساعت 4 نیم رفتن....

خاله زیبا واسه تولدت کلی وسیله تزئینی خریده.......

...دنا بیدار شد..........بوس....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)