ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات ساینا

خداحافظ....پیش دبستانی...

1393/3/1 8:30
نویسنده : آزاده
145 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز آخرین روز مدرسه رفتنت هم به سلامتی رقم خورد.....در واقع روز اسباب بازی و جشن خاله بازی داشتید....به اضافه یه آزمون یک ساعته....

کارنامه های فونیکس هم داده شده که مث گذشته اِکسِلِنت شده بودی...

موافقتمون رو واسه ثبت نام دوباره توی همین مجتمع رو با رضایت خودت بعد از جشن کتبی اعلام کردیم...

دیروز آکادمی تیچرت "م" بخاطر بیماری غایب بود و خانوم "ق" پشتیبانت بجاش اومد سر کلاست....خیلی خوشحال شدم....اصلا این کجا و ........ خیلی قشنگ استراکچر so , neither رو بهت آموزش داد... با اینکه بیحال از سرماخوردگی بودی ولی خیلی خوب از پسش بر اومدی.....چون علاقه زیادی هم به پشتیبانت داشتی و احساس میکردی که بعد از کلاس بره به دکتر بگه اکسلنت بودی و واسه سومین بار عکست بره روی بورد....با انگیزه دو چندان کار میکردی...D: خوشبختانه (واسه من) دکتر زنگید که نیاز نیست امروز بیاین واسه تست...

امروز صبح همچین که بیدار شدم 8 ...دنارو تعویض کردم با همساده رفتیم استخر....شما هم وقتی آقا بزرگ مشغول صبحونه بودن رفتی توی اتاق محل استقرار پیانو که اجالتا آقابزرگ اونجان ، تمرین پیانوتو انجام دادی که بعد از برگشتن من بریم کلاس......متاسفانه بازم فراموش کردم کتاب آوای پیانو که نسیم جون خواسته بودن رو تهیه کنم...از بس به خاله زهره این روزها زحمت داده بودم دیگه روم نمیشد بگم واست کتابو بخره...

دیشب خاله زهره و عمو علی زحمت کشیدن اومدن خونه دیدن آقابزرگ.....کوتاه ولی چسبید...

ساینا و دختر همسادهچشمک

در حال آماده شدن واسه خوندن سرود...

توی جشن....

آخرین روز مدرسه...

بیحال از سرما خوردگی...آماده رفتن به جشن...غمگین


 

پسندها (1)

نظرات (0)