ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات ساینا

نفسمی...:-*

1393/1/26 23:23
نویسنده : آزاده
156 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم الان خواب نازی... با خستگی تمام خوابت گرفت... امروز صبح از طرف مدرسه رفته بودین شهرک ترافیک... وقتی میرسوندمت کلاس پیانو بهم میگفتی " از این به بعد من بهت میگم توی رانندگی چیکار کن چیکار نکن"

10 روز پیش کاغذ دیواری واسه 2 تا از دیوارا خریده بودیم که بالاخره دیروز فرصت شد نصاب اومدش و نصبشون کرد..قرار شد اتاق شما رو کامل کاغذ کنیم... .از صبحش به خاله زهره اس دادم ناهار بیاد پیشمون بعد از رفتن نصاب ناهار خوردیم و همگی راه افتادیم به سمت آکادمی بعد از اونم به پیشنهاد بابائی رفتیم دنبال عمو علی و پیاده روی توی پارک و بعدم شام خونه خاله زهره... 

درسهای فردا توی آکادمی حسابی سنگینه....و امروز بطور کامل فرصت نکردیم مرور کنیم...

دیروز دکتر ازم پرسید که از تیچر جدید راضی ام یا نه... که صراحتا گفتم نه... ولی ازم خواست یکی دو هفته صبر کنم که نتیجه کارش رو ببینم... و بعد از کلی کل کل...کوتاه اومدم که صبر کنم...بهش گفتم کار با آخرین تیچر ساینا، مونا "ر" (این یکی تیچرت هم اسمش موناست) حسابی متوقعم کرده و و و بهم قولو داد که این یکی بهتر از قبلی خواهد بود ...... گفتم، " امیدوارم"... گفت، مطمئن باش همشونو خودم تربیت کردم نیشخند (تربیت)

فردا نمایشگاهی از عملکرد شما توی چند ماه اخیر قراره برگزار شه...

دنا جون الان پیش باباست و توی بغلش ورج و وورجه میکنه......برم که انگاری باید تعویض شه......بازم حرف داشتم....

تا بعد....

دوستت دارممممممم عروسک دوست داشتنی ام...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)