ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات ساینا

63 ماهگی ماهک من.....

1392/6/23 8:28
نویسنده : آزاده
121 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ای که گذشت پر بود از مشغله واسه جفتمون... کلاسها همه روبه راه و عالی....بخصوص اسکیتت ... وقتی بدون غیبت بی وقفه میری تمریناتت بهتر و بهتر میشه... و مربی ای مث سمن جون همش ازت تعریف میکنه...

پنجشنبه صبح خاله جون اینا رفتن عوضش جمعه شب (دیشب) خاله زیبا اینا اومدن پیشمون که انشالله با هم بریم عروسی پریسا جون... بقیه هم حول و حوش آخر هفته مستقیم میرن قزوین...

امروز آکادمی کلاس داری......این هفته کار نکردی چون مرور قبلی ها بود و هنوز فایل جدید دریافت نکردیم. ولی دکتر تستت کرد و گفت حرف نداری و مث همیشه آماده ای.....خودت شاکی بودی که چرا تمام فلش کارتها رو ازت نپرسید و به فکر میکنی، فکر کردن بلدشون نیستی...

فقط یک هفته و اندی دیگه مونده به شروع سال تحصیلی....واسه شما که امسال از مهد به مدرسه منتقل میشی حس و حال دیگه ای داره و صبر و قرارت رو واسه رسیدن اول مهر گرفته....

چهارشنبه ظهر تنهایی رفتم واسه چکابم... مث همیشه سونو دادم و از سلامت نی نی گلی کاملا مطمئن شدم...خانوم دکتر گفتش الان در بهترین وضعیتی قرار داری و بهترین سونو رو ازت گرفتم... همه چی نرماااااال وزن 21 هفته و 6 روزگی 500 گرم....نی نی عسلیمون الان درست 22 هفته و 2 روز داره .....وای که چقدررررررررر اظهار بی صبری میکنی واسه بغل کردنش... یکسره باهاش حرف میزنی و همچنان در خفا و توی جمع میبوسیش و بهش میگی " این مامان اصلا حواسش بهت نیست و مواظبت نیست، همش من باید بهش بگم روی نی نی مون خم نشو و و و .... " قربون صدقه هات و ابراز علاقه و دوست داشتن ها بی حد و حصره..........خودم از اینننننننننننهمه اشتیاق شما به خواهر کوچمولوت موندم، "قربونت برم و فدات بشم و الهی واست بمیرم گفتنات " حسابی منو شاکی میکنه... همیشه بهت میگم اینا رو بکار نبر...حیف بچه ها که این سبک جملات در ظاهر عرف مثبت ولی ذاتا منفی رو بکار ببرن....ولی جلودار زبونت نمیشم که عروسکم.....

یکسررررررررررررره در حال بازی کردن و کتاب خوندنیم واست... هر کی بهت برسه یه عالم کتاب میاری که واست بخونه.....

از وقتی تحت آموزش مستقیم زبان قرار گرفتی دی وی دی های زبان اصلی مث دورا یا های فایو واست رنگ و بوی بهتری پیدا کرده و کلی کلمه و جمله آشنا روی این فیلمها رو تکرار میکنی..... وقتی ازت میپرسم از کجا یاد گرفتی بهم میگی" توی فلان قسمت فلان کارتون یا فیلم شنیدم"

جدیدا دید تازه ای نسبت به عروسک هات پیدا کردی...و تازگیا به تک تک عروسک هایی که توی این 5 سال هدیه گرفتی علاقمند شدی.

چند روزه بی وقفه نت بوک های رایتینگ مهدت رو میاری و دوباره نویسی میکنی... ناگفته نماند کلی از اشکالات تلفظی بابا رو هم میگیری...

هفته شلوغ پلوغی رو شروع کردیم......تا 3 شنبه کلی کلاس و کار ریخته روی سرمون که امیدوارم همش انجام شه.

الان صبح ساعت 8 نیمه... و شما خوابی.....کم کم بیام بیدارت کنم...

عشقمی........... آرزوی فرداهای بهتر و بهتر و بهتر واست دارم نفس.....

63 ماهگیت مبارک دختر مهربونم.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)