ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات ساینا

دخترک برنزه من...

1392/5/4 14:49
نویسنده : آزاده
165 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها بیشتر وقتها توی خونه با هم بازی میکنیم و کاردستی و کارهای دیگه مث کامل کردن کتاب کارها و تمرینات نصفه مونده. دو سه روزی یه بار یه دی وی دی از دورا که شامل 4 قسمته میبینیم. کلمات و جملاتی که متوجه میشی رو میگی...

کلاس هات برقراره. و راضی هستیم. 10 ساعت دیگه کلاس آموزشی اسکیت رو شارژ کردم. دو جلسه جایزه گرفتی...

زبان مباحث do does  رو کار کردید...

شنا هم به تمرینات تکمیلی رسیدین... حسابی برنزه شدی...

از این هفته رایتینگ زبان با هم کار خواهیم کرد...

دیروز عصر رفتیم پرواز...شهر بازی... همونجا رستوران پ شام خوردیم و دوباره بازی و تفریح... پنجشنبه جمعه توی رستوران، گریم مجانی روی صورت بچه ها کار میکنن به پیشنهاد خودت رفتیم و طراحی روی صورتت انجام شد... عکس انداختیم و چاپ...گذاشتی روی در یخچال...

از دو ساعت پیش داری کتاب ریاضی کانون کار میکنی... بعدش قراره زبان کار کنیم. آخه فردا کلاس داری... دکتر قول جایزه بهت داده... ولی بیشتر از هر چیزی دلت میخواد از دستشون بستنی جایزه بگیری...

ننه ای اینا فردا شب مراسم احیا دارن و سحری میدن...جامون مث هر سال خالیه... یادش بخیر 6 سال پیش وقتی فهمیدم تو رو توی دلم دارم یه شب خواب دیدم که 50 هزار نذر کردم که توی سحری آقایی اینا شرکت کنم....خواب جالبی بود آخه توی خوابم صورت ماهت رو توی 6 ماهگیت به وضوح دیدم... بلافاصله اداش کردم...

مدتیه قصد کردم عکس آپ کنم ولی تنبلی اجازه میده؟؟؟؟

عشقمی :-*

تا بعد...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)