ساینا ساینا ، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات ساینا

خدا قوت دخترک ملوس و نازم....

1394/2/20 22:23
نویسنده : آزاده
174 بازدید
اشتراک گذاری

یک هفته ده روزی میشه که هوا عین پاییز شده...ابر ، باد ، بارون...شبها حسابی سرده مجبورم در و پنجره هارو ببندم... شکر و صد شکر.....

این روزا تکالیف و مرور درسهاتون بیشتر شده...تمرینات پیانو هم کماکان ادامه داره... ضمن اینکه سه هفته است کلاس خصوصی با حضور معلم باله خونمون و گاهی ما توی خونشون، حسابی وقتتو پر کرده...

در نهایت لباس تولدت رو هم سفارش دادم بدوزن...امیدوارم مطابق عکسش دربیاره...

چند روزه فرصت نمیکنیم بازی کنیم... انشالله زودتر مدرسه تعطیل شه بیشتر تفریح کنیم...

اگه بتونیم هماهنگ کنیم دست جمعی با حضور همکلاسیها و مامانهای مهربونشون چهارشنبه عصر میریم نمایش سفید برفی...

امروز نقش کوزت رو توی خونمون داشتم....از صبح تا عصر موفق شدم بیشتر کار پاکسازی آشپزخونه رو به تنهایی انجام بدم تا وقتی که اومدی مجبور شدم جمع و جورش کنم...بنده خدایی که همیشه کمکم بود جایی مشغول به کار شده بنابراین تا پیدا کردن یه نفر مطمئن و کاری بطور کامل خودم درگیر خونه تکونی ام...

دنا جون حسابی از خجالت وسایل آشپزخونه درومد تمام شکرها رو پخش و پلا روی کانتر و زمین و سر تاپاش کرد...عشقمم حسابی بانمکتر شده..امشب انقدر شیطنت و شیرین کاری کرد که از خستگی خوابش برد...

قربونت برم  وقتی از مدرسه برمیگردی بعد از خوردن بستنی و دیدن یه کارتون میشینی پای مشق هات بعدم تمرین های مختلفت....دیگه صدات درومده و از مشقهای نسبتا تکراری حوصله ات سر رفته.......فقط پلی کپی های ریاضی علومت خوشحالت میکنه چون هر بار مطالب جدیده و متنوعتر از بقیه درسها...

فردا بعد از کلاس پیانو اگه خدا بخواد میرم که طلسم قرار داد تولدت رو ببندم.....

به امید سلامتی و شادمانی خانواده کوچکمون و بقیه.....

عاشقتیم.....بوس :-********

 

پسندها (1)

نظرات (0)