اولین بارون پاییز 93
ساعت 10 شب...با عارف جون یه ربع رفتیم پیاده روی زیر بارون....چسبید...عاقا از بس هول بودیم نفهمیدیم با دمپایی و لباس راحتی پریدیم تو کوچه و خیابونای اطرافمون ...
جات خالی بود، حسابی....
شبها معمولا با بابا میرین دوچرخه سواری توی کوچه هر چند امشب فرصت نشد....
بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی