دوستتتتتت داریم
یک هفته ای خاله زینت جون، دائی بهنام و بعدم الهه جون پیشمون بودن.... روزها مث برق گذشت و گذشت....تا امروز عصر که همگی رفتن و ...... ):
خیلی خوش گذشت....خدایا شکر که به خوبی گذشت...
خوشبختانه بارون رحمت خدای مهربون از دیشب بی وقفه در حال باریدنه...امروز همگی زدیم زیر بارون
شما هم شاد و سرحالی خداروشکر...
الان مشغول تمرین رایتینگ زبانی. عشق نوشتنی. واست جمله مینویسم شما از روش مینویسی...بعدم واسه خودت بیست میزاری. پریروز توی مهد ، خانوم دکتر سعیدی یه جلسه واسه مادران برگزار کردن...
موضوع، مشورت در مورد برگزاری 2 تا کلاس جدید بود...
خیلی دوستت داریم نفس.:-*
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی